حسن تقی زاده

حسن تقی زاده در سال 1257 در تبریز در یک خانواده سرشناس روحانی به دنیا آمد. او که از دوران کودکی در کنار پدر بود بنابراین به طور ناخواسته با افکار و عقاید سیاسی مذهبی آن دوران آشنا شد و در دوران مشروطه با آنکه سن کمی داشت توانست به یکی از بزرگان آن جنبش درآمده و به عنوان نماینده مردم تبریز به نخستین مجلس مشروطه راه یابد.او مدتی نیز لباس روحانیت به تن کرد ولی بعد ها از این کسوت بیرون آمده و به یکی از سرشناس ترین چهره های سکولار و طرفدار فرهنگ غرب تبدیل شد.
موضع گیری ها و نطق های آتشین تقی زاده در مجلس نه تنها باعث آزردگی مذهبیون و عده ای از روحانییون شد، بلکه خشم محمدعلی شاه را نیز برانگیخت. به طوری که بعد از به توپ بستن مجلس، محمد علی شاه در به در به دنبال تقی زاده بود تا به قول خودش «چشمان وی را با قلم تراش درآورد». همانند دیگر مشروطه خواهان، تقی زاده نیز بعد از به توپ بستن مجلس پناهنده سفارت انگلستان شد. محمد علی شاه با مذاکره خواهان تحویل تقی زاده شد ولی سفیر نپذیرفت. وقتی بعد ها آب ها از آسیاب افتاد، تقی زاده به اروپا رفت و بعد از پیروزی مشروطه خواهان دوباره به ایران برگشت.
تقی زاده بعد از سقوط محمدعلی شاه و تشکیل مجلس دوم مشروطه دوباره به مجلس راه یافت.هر چقدر زمان می گذشت اختلاف او با روحانیون بیشتر می شد. بعد از ترور نافرجام سید عبدالله بهبهانی پای تقی زاده به میان می آید و او مجددا به اروپا رفت و به مدت ده سال در آنجا اقامت برگزید.
تقی زاده بعد از کودتای سوم اسفند و آرامش نسبی حاکم بر کشور در 1303 دوباره به ایران برمی گردد و به مجلس راه می یابد.او در زمره روشنفکرانی بود که قاطعا از رضاخان و اقدامات او تقدیر می کرد و تنها راه نجات ایران را وجود رهبری مقتدر و سکولار و پیاده کردن سیستم غرب در ایران می دانست.
با توجه به زندگی طولانی او در غرب و آشنایی با زبان های انگلیسی و فرانسه بعد از به قدرت رسیدن رضاخان،او به مدتی نماینده ایران در آمریکا شد ولی سمت مهمترش را بعد ها بع عنوان سفیر ایران در لندن گرفت.او درست در وسط مناقشات نفتی ایران و انگلیس، آنجا در پست سفارت به سر برد. رضاخان که به او و کاردانی اش اعتماد داشت می دانست که سیاست های او می تواند در بعضی مواقع انگلیسی ها را وادار به عقب نشینی کند.تقی زاده در سال 1312 سفیر ایران در پاریس شد.
هرچقدر که زمان می گذشت،دیکتاتوری رضاخان بیشتر نمایان می گشت. تقی زاده هم که طبعا شخصیت لیبرالی داشت،کار کردن با رضاخان برایش سخت تر و سخت تر می شد.او تاب و تحمل شنیدن اما و اگر های ملوکانه را نداشت.به همین دلیل علی رغم آنکه رضاشاه بعد ها از او درخواست کرد که به کشور بازگردد ولی او کسالت را بهانه کرده و در پاریس ماند و فی الواقع تا بعد از شهریور 1320 به ایران بازنگشت.
تقی زاده بعد از 14 سال دوری از وطن،در سال 1326 به ایران بازگشت و نماینده مردم تبریز شد.تقی زاده همان تقی زاده با نطق های آتشین،افکار روشنفکرمآبانه و تجدد خواه بود.تقی زاده در بدو ورود به مجلس متوجه شد که این ایران نوین با ایران 15 سال پیش خیلی تفاوت دارد.جناح های سیاسی چپ و راست در مقابل هم صف آرایی کرده اند. و هرکدام خواهان آرمان های مخصوص خودشان هستند. دیگر پادشاه دیکاتوری هم نیست که مجلس از او تبعیت کند. او در سال 1328 و همچنین 1334 با اکثریت آراء رئیس مجلس سنا شد ولی بعد ها به دلیل کهولت سن خود را از صحنه سیاست جدا کرده و خانه نشین شد.او در اواخر عمر خود از ناحیه پا فلج شده و دیگر توانایی راه رفتن هم نداشت و در سال 1348 در انزوا درگذشت.
مشهور است عده ای سراغ تقی زاده می روند تا از او بخواهند اطلاعاتی راجع به رساله دکتری مصدق ارائه دهد (بسازد) که شبهه دینی داشته باشد و بتوانند او را در دادگاه راحت تر محکوم کنند.تقی زاده هم در پاسخ با خنده کنایه آمیز می گوید:« معلوم میشود که مصدق را نشناخته و کتابش را هم نخوانده اید اگر حرف درست و حسابی ندارید، بروید و خودتان را ملعبه نکنید و دست از این کارهای غلط بردارید.»

تحقیق و گردآوری:گروه کارشناسی ایران سکه
خرداد 1401
پرسش کاربران